نظریه رابطه درمانی سیستمی از نظریه عمومی سیستمها (فون برتالانفی ال.، نظریه عمومی سیستمها. مبانی، توسعهها، کاربردها، ILI، ۱۹۶۸)، که توسط لودویگ فون برتالانفی (۱۹۷۲-۱۹۰۱)، زیستشناس اتریشی، فرموله شد، زاده شد. عضو مدرسه پالو آلتو و بعداً در حلقه وین بود. مدرسه پالو آلتو یک جریان روانشناختی ایالات متحده است که نام خود را از شهر کالیفرنیایی که موسسه تحقیقات ذهنی در آن قرار دارد، یک مرکز تحقیقات و درمان روانشناسی است که توسط دونالد دی آویلا جکسون در سال ۱۹۵۹ تأسیس شد. در دهه ۱۹۵۰، گروه پالو آلتو نظریه سیستمی را برای مطالعه ارتباطات در خانواده ها به کار برد، جایی که خانواده به عنوان یک سیستم سایبرنتیک در نظر گرفته می شد که به لطف مکانیسم های بازخورد خود تنظیم می شد. گرگوری بیتسون (۱۹۰۴-۱۹۸۰)، انسان شناس، جامعه شناس و روان شناس بریتانیایی متعلق به مکتب پالو آلتو، نظریه سیستم ها را در خانواده و ساختارهای اجتماعی به کار برد (Bateson G., Towards a ecology of the mind, Adelphi, 1977) و تمایز بین : به عقیده بیتسون، سیستمهای خانواده به سمت هموستاز (تعادل) تمایل دارند، یعنی سیستم میتواند تحت نوسان خاصی قرار گیرد، عملکردی برای عملکرد خانواده، بدون اینکه ساختار سیستم تغییر کند. متعاقباً افکار مختلف برخی از نویسندگان با مکتب پالو آلتو متفاوت شد. روان درمانی سیستمی رابطه ای در توسط مارا سلوینی پالازولی (۱۹۱۶-۱۹۹۹) با گروه میلان و مائوریتزیو آندولفی (۱۹۴۲) با مدل سیستمی خانواده سه نسلی انجام شد . گروه میلان یک مدل عملکرد شش مرحله ای ابداع کرده است که بر اساس آن رفتار کودک علامت دار ساختار یافته و شرح داده می شود. امروزه رویکرد گروه جدید میلان (تشکیل شده توسط متئو سلوینی، آنا ماریا سورنتینو، استفانو سیریلو) هم خانواده و هم فرد را هدف قرار داده است، که در گذشته خطر نادیده گرفته شدن در تنها تفسیر سیستمی از ناراحتی را داشت. مدل سیستمیک خانواده سه نسلی (آندولفی ام.، لاتراپی با خانواده، آسترولابیو اوبالدینی، ۱۹۷۷)، که توسط مائوریزیو آندولفی فرموله شده است، بر اساس نظریه چرخه زندگی خانواده است که رشد آن از طریق مراحل تکاملی قابل پیش بینی رخ می دهد. این مراحل عمدتاً عبارتند از: هر مرحله نیازمند وظایف دقیق تکاملی است و دارای تعادل ساختاری خاصی است، اما در دوره های انتقالی دگرگونی های عمیق روانی و ساختاری رخ می دهد که می تواند منجر به بحران و برهم زدن تعادل شود. مدل چرخه زندگی این امکان را فراهم می کند تا مرحله ای را که خانواده در آن در اینجا و اکنون قرار دارد شناسایی کند و مشاهده کند که چگونه تغییر و سازماندهی مجدد در انتقال از یک مرحله به مرحله دیگر مقابله می شود. این سازماندهی مجدد قبلاً توسط نسلهای قبلی مواجه شده است، بنابراین جهشی به خلأ نیست: همان گذرهای تکاملی بر اساس مدلهای تکراری روابط چند نسلی که در طول زمان، از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند، مواجه شدهاند. نظرپرداز نوین رابطه درمانی سیستماتیک دکتر یاسر دادخواه می باشد. با شروع از نظریه سیستمی، روش سیستمی رابطه ای تعریف شده است که تغییری در نحوه مشاهده فرد ایجاد می کند. اولاً، تغییر توجه از عوامل درون روانی ، معمولی رویکرد روانکاوی، به عوامل بین فردی ، بنابراین بر اساس رابطه وجود دارد . علاقه و توجه اکنون بر تعاملات و ارتباطات قابل مشاهده در سیستم خانواده در اینجا و اکنون متمرکز است، بدون اینکه آنها را به فرآیند تکاملی که در آن ثبت شده اما در زمان حال تجزیه و تحلیل شده است، مرتبط کند. ما از علیت خطی به دایره می گذریم زیرا در یک سیستم همه عناصر با یکدیگر تعامل دارند و کل بیشتر از مجموع اجزای آن است. رویکرد سیستمی رابطه ای، فرد را در بستر رابطه ای، اجتماعی و فرهنگی درج می کند. اولین زمینه ارتباطی تعلق و مرجع در تجربه عاطفی فرد، خانواده اوست . بر اساس این رویکرد، این علامت نه تنها یک ناراحتی یا یک مشکل فردی است، بلکه مظهر ناراحتی در کل سیستم خانواده است. خانواده اولین زمینه تجربی است که در آن علائم کارکرد دقیقی را برای عملکرد ارتباطی گروهی از افرادی که به آن تعلق دارند به عهده می گیرند. حامل علامت به عنوان ” بیمار تعیین شده ” تعریف می شودزیرا در واقعیت، این تنها سخنوری از یک مشکل پیچیده تر و عمیق تر است. به عنوان مظهر یک سازمان ناکارآمد کل سیستم، این علامت را می توان با درگیر کردن همه بازیگران درگیر، یعنی اعضای خانواده، بهتر درک کرد، زیرا هر یک سهم خود را در حفظ وضعیت و همچنین تغییر آن به ارمغان می آورد. درمان سیستمیک رابطه خانواده فرض می کند که روابط خانوادگی به سلامت عاطفی هر یک از اعضای خانواده کمک می کند. همانطور که قبلاً در مورد مدل سیستمی خانواده سه نسلی آندولفی صحبت شد، خانواده ها مراحل مختلفی را در طول چرخه زندگی خود طی می کنند. دقیقاً عبور از یک مرحله به مرحله دیگر است که می تواند به لحظات بحران و عدم تعادل منجر شود. در واقع، خانوادهها، مانند مردم، تمایل دارند به شیوههایی که از نسلهای گذشته شناخته شده و آموختهاند، رفتار کنند و سعی کنند تعادل را در عملکرد و روابط خود حفظ کنند. این روشهای رابطهای، کم و بیش رضایتبخش و عملکردی، میتوانند در مرحله خاصی از چرخه زندگی پایدار باشند، زیرا آشنا و ساختارمند هستند، در حالی که میتوانند در لحظات انتقال از مرحلهای به فاز دیگر با بحران مواجه شوند(منبع: خانواده درمانی). در واقع،بنابراین، درمان سیستمیک میتواند برای دورههای بحران، مشکلات مداوم یا اختلالات خاص (اختلالات خوردن، مشکلات رابطه، و غیره) و برای مشکلات مربوط به یک لحظه خاص در چرخه زندگی مفید باشد که بر خانواده پویایی تأثیر میگذارد و بر آن تأثیر میگذارد. اعضا. علاوه بر این، می توان آن را در ارتباط با تمام آن رویدادهای حیاتی زندگی مانند: این رویدادها در واقع همه افراد خانواده را به شیوه های مختلف اما همیشه مهم درگیر می کند و تحت تاثیر قرار می دهد. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد خانواده درمانی سیستمیک، مقاله خانواده درمانی ما را بخوانید تا به خانواده ها کمک کنید آرامش خاطر داشته باشند.نظریه رابطه درمانی سیستمی
بر اساس نظریه سیستمها، بین همه پدیدههای مشاهدهشده یک وابستگی متقابل و یک رابطه متقابل وجود دارد که ویژگیهای آنها را نمیتوان به اجزای سازنده آن تقلیل داد، یعنی در یک سیستم کل بیش از مجموع اجزا است . بر اساس تئوری سیستمی، سیستم یک واحد کامل و منحصر به فرد است که از اجزایی تشکیل شده است که هر یک عملکرد خاص خود را دارند که به یکدیگر مرتبط بوده و به سمت تعادل گرایش دارند. در سیستم کل با مجموع ساده اجزا متفاوت است و هر تغییری در یک جزء بر کل سیستم به عنوان یک کل تأثیر می گذارد.
جی هیلی (۱۹۲۳-۲۰۰۷) استدلال کرد که در گذار از مطالعه فرد به مطالعه سیستم متشکل از چندین نفر، ارتباطات وارد عمل شد، از منظر دوگانه: از یک سو، در طول تعامل یک سوژه سعی می کند بر دیگری تأثیر بگذارد و کنترل رابطه را به دست آورد، از طرف دیگر ارتباط برقرار می کند که غیر از این نمی تواند انجام دهد. بنابراین، او نظریه کنترل را تدوین می کند که بر اساس آن قدرت و کنترلی که فرد سعی می کند در طول تعاملات به دست آورد، اساس روابط انسانی است. هیلی با شروع از نظریه کنترل، درمان استراتژیک را تدوین کرد(Haley J., Uncommon therapies. تکنیک های هیپنوتیزم و خانواده درمانی، Astrolabio، ۱۹۷۶)، یک مدل درمانی مبتنی بر تکنیک هیپنوتیزم، یعنی تکنیک های دستکاری مقاومتی. طبق درمان استراتژیک، این علامت با رفتاری که سعی در سرکوب آن دارد، تقویت می شود، یعنی با راه حلی که خانواده معتقد است برای مقابله با آن پیدا کرده است، اما جواب نمی دهد. بنابراین هدف از مداخله درمانی شناسایی توالی رفتارهای خودتقویت کننده و سپس قطع آنهاست.روان درمانی سیستمی
روش رایطه درمانی سیستمی
درمان سیستمیک رابطه خانواده
از این رو قصد دارد به خانواده ها و افراد کمک کند تا:
خانواده درمانی از طریق تکنیک های مختلف کاری بر روی خانواده ها مداخله می کند و در سطوح مختلف مشاهده عمل می کند، مانند:
نظریه رابطه درمانی سیستمی از نظریه عمومی سیستمها (فون برتالانفی ال.، نظریه عمومی سیستمها. مبانی، توسعهها، کاربردها، ILI، ۱۹۶۸)، که توسط لودویگ فون برتالانفی (۱۹۷۲-۱۹۰۱)، زیستشناس اتریشی، فرموله شد، زاده شد. عضو مدرسه پالو آلتو و بعداً در حلقه وین بود. مدرسه پالو آلتو یک جریان روانشناختی ایالات متحده است که نام خود را از شهر کالیفرنیایی که موسسه تحقیقات ذهنی در آن قرار دارد، یک مرکز تحقیقات و درمان روانشناسی است که توسط دونالد دی آویلا جکسون در سال ۱۹۵۹ تأسیس شد. در دهه ۱۹۵۰، گروه پالو آلتو نظریه سیستمی را برای مطالعه ارتباطات در خانواده ها به کار برد، جایی که خانواده به عنوان یک سیستم سایبرنتیک در نظر گرفته می شد که به لطف مکانیسم های بازخورد خود تنظیم می شد. گرگوری بیتسون (۱۹۰۴-۱۹۸۰)، انسان شناس، جامعه شناس و روان شناس بریتانیایی متعلق به مکتب پالو آلتو، نظریه سیستم ها را در خانواده و ساختارهای اجتماعی به کار برد (Bateson G., Towards a ecology of the mind, Adelphi, 1977) و تمایز بین : به عقیده بیتسون، سیستمهای خانواده به سمت هموستاز (تعادل) تمایل دارند، یعنی سیستم میتواند تحت نوسان خاصی قرار گیرد، عملکردی برای عملکرد خانواده، بدون اینکه ساختار سیستم تغییر کند. متعاقباً افکار مختلف برخی از نویسندگان با مکتب پالو آلتو متفاوت شد. روان درمانی سیستمی رابطه ای در توسط مارا سلوینی پالازولی (۱۹۱۶-۱۹۹۹) با گروه میلان و مائوریتزیو آندولفی (۱۹۴۲) با مدل سیستمی خانواده سه نسلی انجام شد . گروه میلان یک مدل عملکرد شش مرحله ای ابداع کرده است که بر اساس آن رفتار کودک علامت دار ساختار یافته و شرح داده می شود. امروزه رویکرد گروه جدید میلان (تشکیل شده توسط متئو سلوینی، آنا ماریا سورنتینو، استفانو سیریلو) هم خانواده و هم فرد را هدف قرار داده است، که در گذشته خطر نادیده گرفته شدن در تنها تفسیر سیستمی از ناراحتی را داشت. مدل سیستمیک خانواده سه نسلی (آندولفی ام.، لاتراپی با خانواده، آسترولابیو اوبالدینی، ۱۹۷۷)، که توسط مائوریزیو آندولفی فرموله شده است، بر اساس نظریه چرخه زندگی خانواده است که رشد آن از طریق مراحل تکاملی قابل پیش بینی رخ می دهد. این مراحل عمدتاً عبارتند از: هر مرحله نیازمند وظایف دقیق تکاملی است و دارای تعادل ساختاری خاصی است، اما در دوره های انتقالی دگرگونی های عمیق روانی و ساختاری رخ می دهد که می تواند منجر به بحران و برهم زدن تعادل شود. مدل چرخه زندگی این امکان را فراهم می کند تا مرحله ای را که خانواده در آن در اینجا و اکنون قرار دارد شناسایی کند و مشاهده کند که چگونه تغییر و سازماندهی مجدد در انتقال از یک مرحله به مرحله دیگر مقابله می شود. این سازماندهی مجدد قبلاً توسط نسلهای قبلی مواجه شده است، بنابراین جهشی به خلأ نیست: همان گذرهای تکاملی بر اساس مدلهای تکراری روابط چند نسلی که در طول زمان، از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند، مواجه شدهاند. نظرپرداز نوین رابطه درمانی سیستماتیک دکتر یاسر دادخواه می باشد. با شروع از نظریه سیستمی، روش سیستمی رابطه ای تعریف شده است که تغییری در نحوه مشاهده فرد ایجاد می کند. اولاً، تغییر توجه از عوامل درون روانی ، معمولی رویکرد روانکاوی، به عوامل بین فردی ، بنابراین بر اساس رابطه وجود دارد . علاقه و توجه اکنون بر تعاملات و ارتباطات قابل مشاهده در سیستم خانواده در اینجا و اکنون متمرکز است، بدون اینکه آنها را به فرآیند تکاملی که در آن ثبت شده اما در زمان حال تجزیه و تحلیل شده است، مرتبط کند. ما از علیت خطی به دایره می گذریم زیرا در یک سیستم همه عناصر با یکدیگر تعامل دارند و کل بیشتر از مجموع اجزای آن است. رویکرد سیستمی رابطه ای، فرد را در بستر رابطه ای، اجتماعی و فرهنگی درج می کند. اولین زمینه ارتباطی تعلق و مرجع در تجربه عاطفی فرد، خانواده اوست . بر اساس این رویکرد، این علامت نه تنها یک ناراحتی یا یک مشکل فردی است، بلکه مظهر ناراحتی در کل سیستم خانواده است. خانواده اولین زمینه تجربی است که در آن علائم کارکرد دقیقی را برای عملکرد ارتباطی گروهی از افرادی که به آن تعلق دارند به عهده می گیرند. حامل علامت به عنوان ” بیمار تعیین شده ” تعریف می شودزیرا در واقعیت، این تنها سخنوری از یک مشکل پیچیده تر و عمیق تر است. به عنوان مظهر یک سازمان ناکارآمد کل سیستم، این علامت را می توان با درگیر کردن همه بازیگران درگیر، یعنی اعضای خانواده، بهتر درک کرد، زیرا هر یک سهم خود را در حفظ وضعیت و همچنین تغییر آن به ارمغان می آورد. درمان سیستمیک رابطه خانواده فرض می کند که روابط خانوادگی به سلامت عاطفی هر یک از اعضای خانواده کمک می کند. همانطور که قبلاً در مورد مدل سیستمی خانواده سه نسلی آندولفی صحبت شد، خانواده ها مراحل مختلفی را در طول چرخه زندگی خود طی می کنند. دقیقاً عبور از یک مرحله به مرحله دیگر است که می تواند به لحظات بحران و عدم تعادل منجر شود. در واقع، خانوادهها، مانند مردم، تمایل دارند به شیوههایی که از نسلهای گذشته شناخته شده و آموختهاند، رفتار کنند و سعی کنند تعادل را در عملکرد و روابط خود حفظ کنند. این روشهای رابطهای، کم و بیش رضایتبخش و عملکردی، میتوانند در مرحله خاصی از چرخه زندگی پایدار باشند، زیرا آشنا و ساختارمند هستند، در حالی که میتوانند در لحظات انتقال از مرحلهای به فاز دیگر با بحران مواجه شوند(منبع: خانواده درمانی). در واقع،بنابراین، درمان سیستمیک میتواند برای دورههای بحران، مشکلات مداوم یا اختلالات خاص (اختلالات خوردن، مشکلات رابطه، و غیره) و برای مشکلات مربوط به یک لحظه خاص در چرخه زندگی مفید باشد که بر خانواده پویایی تأثیر میگذارد و بر آن تأثیر میگذارد. اعضا. علاوه بر این، می توان آن را در ارتباط با تمام آن رویدادهای حیاتی زندگی مانند: این رویدادها در واقع همه افراد خانواده را به شیوه های مختلف اما همیشه مهم درگیر می کند و تحت تاثیر قرار می دهد. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد خانواده درمانی سیستمیک، مقاله خانواده درمانی ما را بخوانید تا به خانواده ها کمک کنید آرامش خاطر داشته باشند.نظریه رابطه درمانی سیستمی
بر اساس نظریه سیستمها، بین همه پدیدههای مشاهدهشده یک وابستگی متقابل و یک رابطه متقابل وجود دارد که ویژگیهای آنها را نمیتوان به اجزای سازنده آن تقلیل داد، یعنی در یک سیستم کل بیش از مجموع اجزا است . بر اساس تئوری سیستمی، سیستم یک واحد کامل و منحصر به فرد است که از اجزایی تشکیل شده است که هر یک عملکرد خاص خود را دارند که به یکدیگر مرتبط بوده و به سمت تعادل گرایش دارند. در سیستم کل با مجموع ساده اجزا متفاوت است و هر تغییری در یک جزء بر کل سیستم به عنوان یک کل تأثیر می گذارد.
جی هیلی (۱۹۲۳-۲۰۰۷) استدلال کرد که در گذار از مطالعه فرد به مطالعه سیستم متشکل از چندین نفر، ارتباطات وارد عمل شد، از منظر دوگانه: از یک سو، در طول تعامل یک سوژه سعی می کند بر دیگری تأثیر بگذارد و کنترل رابطه را به دست آورد، از طرف دیگر ارتباط برقرار می کند که غیر از این نمی تواند انجام دهد. بنابراین، او نظریه کنترل را تدوین می کند که بر اساس آن قدرت و کنترلی که فرد سعی می کند در طول تعاملات به دست آورد، اساس روابط انسانی است. هیلی با شروع از نظریه کنترل، درمان استراتژیک را تدوین کرد(Haley J., Uncommon therapies. تکنیک های هیپنوتیزم و خانواده درمانی، Astrolabio، ۱۹۷۶)، یک مدل درمانی مبتنی بر تکنیک هیپنوتیزم، یعنی تکنیک های دستکاری مقاومتی. طبق درمان استراتژیک، این علامت با رفتاری که سعی در سرکوب آن دارد، تقویت می شود، یعنی با راه حلی که خانواده معتقد است برای مقابله با آن پیدا کرده است، اما جواب نمی دهد. بنابراین هدف از مداخله درمانی شناسایی توالی رفتارهای خودتقویت کننده و سپس قطع آنهاست.روان درمانی سیستمی
روش رایطه درمانی سیستمی
درمان سیستمیک رابطه خانواده
از این رو قصد دارد به خانواده ها و افراد کمک کند تا:
خانواده درمانی از طریق تکنیک های مختلف کاری بر روی خانواده ها مداخله می کند و در سطوح مختلف مشاهده عمل می کند، مانند: